سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

 

به او بگوییـــــــــــــد ، نبودنش و ندیدنــــــــــش سختــــــــــــ بود . . .

بگوییــــــــــــد جای خالی اش را ثانیه به ثانیه با تمامـــــــــ تار و پــــودمــ حس می کردمـــــــ .  . . !

بگوییــــــــــــد شبـــــــها ، به جای او ، اشک رفیق و همدممـــــ بود . . . !!

تمامــــــ خاطره ها ، کلمه به کلمه حرفها ، همه و همه حتی یک لحظه هم رهایمـــــــ نمی کردند . . . !

از برزخ تنهایی ام برایش بگویید ، که چگونه مرا در آتش فاصله سوزاند و خاکستر کرد  . . . 

آه دردهایــــــــــــــــــــــــــــم . . .

دردهایم را برایش بنویسید تا بخواند ،

بخوانــــــــــــد که درد دارد لبخند زدن و از درون خون گریـــــــــــــه کردن . . . !

بداند که درد دارد سکوت کردن و دم نزدن !

درد دارد روز ها را بدون اون سپری کردن . . . به خــــــــــــــــــــــدا درد دارد . . . !

من گذشتم . . .

نــــــبخشیدم . . .

تنها از این لحظات گذشتم و فراموش کردم !

بپرسید او چه می کند . . . ؟

فردایش را که وجدانش از خواب بیدار می شود . . . ؟

یا که وجدانش را چه می کند ؟

از احوالاتش بپرسید . . . 

شکستنِ دل تا چه حد برایش لذتبخش بود . . . ؟

تنها گذاشتن و فراموش کردن تمام عهد ها چقدر او را آرام کرد . . . ؟

راستـــــــــــــی . . .

از او بپرسید خدایش را کجای زندگی گم کرده که اینطور بی پــــــــــروا قدم برمی دارد ؟؟

خـــــــــــــدا را کجا گم کرده . . . ؟

                                                  کجــــــــــــــا . . . ؟!

 

"سارا زیبایی"


نوشته شده در چهارشنبه 91/8/24ساعت 12:27 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak